« بیداری ناهنگام »
در این تاریکی بیرحم پی در پی
بسان پُتک، دائم در سرم نجوای خاموشی فرود آید:
ندانستی که خوشبختی به زیر آفتاب ناجوانمردانۀ این دهر
همان آدمنمای برفی در حال تبخیر است
برای دختری سرگشته و تنها
که در رخت سپیدش در پی خوشبختی دیرینه میگردد
دریغا دیر دانستی...
1391/08/26