« ایستادگی »
مرا
این تک درخت شاخهبشکسته
بدون برگ و بیریشه
در این وادی
در این بیگانهآبادی
رها کردند
صدا از دل برآوردم
که ای یاران
جوانمردان!
« نیازم ریشه در خاک است
همان یک قطرۀ آب است »
ولیکن در صدایم موج خواهش ریشهکن میشد
صدا در دل فنا میشد
در اعماق سکوتی تیرهتر از قلب نامردان
_ همان یاران _
رها بودم
خزانها آمد و بگذشت و من با زحمتی بسیار
تمام ریشۀ خشکیدۀ خود را به زیر خاکها بردم
دوباره جان گرفتم
ریشه دادم من
و اینک
تک درخت سبز آن باغم
1380/8/29