« دلنوشتهای از جنس باد »
تنهاتر از نسیم
در جستوجوی مأمنی از جنس آفتاب
اندر پی هر موجخیز حادثه
در این سیاههراه
آهسته و سبک پرواز میکنم
بیواژه چون سکوت
با این ضمیر خون
در باطن نهفتۀ این قلب بیقرار
هی پرسه میزنم
با گفتههای نابهگه بیگانه میشوم
با تکتک ناگفتهها همسایه میشوم
باشد که آن نگفتهها
آن دلنشستهها
در جایجای این سطور تشنهلب
در انتظار واژهای حتی زجنس آب
خود دلنوشتهای شود
از جنس این نسیم در جستوجوی باد...
1386/12/28