...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

« سرودن از تو عاقبت مرا به دار می‌کشد »




« سرودن از تو عاقبت مرا به دار می‌کشد »



غزل دوباره زاده شد، تو را «بهانه» نام کرد


قلم به حرف آمد و ادای احترام کرد



اگرچه متّهم شدم «سکوتم از رضایت است»


وکالت قلم نگر که رفع اتّهام کرد



قسم به رازداری‌ات که روزه‌دار بوده‌ام


نگاه صادقانه‌ات سکوت را حرام کرد



میان مروه و صفا اگرچه سعی کرده‌ام


خلوص کودکانه در تو جوششی مدام کرد



فؤاد و قلب و صدر را طواف کعبه کرده‌ام


چو قبله‌گاه تازه‌ای به خلوتم سلام کرد



سرودن از تو عاقبت مرا به دار می‌کشد


خیال ساده‌ای مرا اسیر این مرام کرد



سکوت هم رسالتی در امتداد گفتن است


قلم که سر به سجده شد، به حرمتت قیام کرد



1391/12/27

نظرات 2 + ارسال نظر
امیررضا معروفی سه‌شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 02:24

سلام و عرض ادب خدمت خانم نامدار عزیز...
چقدر زیبا و شیرین بود.الحق که عالی بود.
از شما ممنونم به خاطر این زیبایی.
به دل حقیر بی نهایت نشست.

یا حق...

سلام امیررضا جان
از اینهمه مهربونی و لطفی که دوستان انجمن بهم دارن، بینهایت سپاسگزارم و امیدوارم لایقش باشم
ممنون که همیشه پیگیر کارهام هستین
و ممنون از حضور گرمتون

پاینده باشید

محمد محسن خادم پور یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 00:14 http://http://fmals.mihanblog.com/

مجددا سلام

پیدا کردم ، جوینده یابنده است

و باز هم لذت بردم

سکوت هم رسالتی در امتداد گفتن است


قلم که سر به سجده شد، به حرمتت قیام کرد

زنده باشید


درود دوباره

ممنون از اینکه وقت گرانبهاتونو برای پیدا کردن خط‌خطی‌هام گذاشتین
خوشحالم همراهان عزیزی چون شما را در کنار خود دارم

پایدار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد