« من با خودم به وسعت دنیا غریبهام »
امروز بیصداتر از آئین آینه
در سایهسار سادۀ افکار
در سکوت
بیپرده در زلالی احساس با توام
حس دوگانهای به دلم طعنه میزند
من با خودم به وسعت دنیا غریبهام
میجویم آن سواحل در زیر آب را
با آنکه دفن میشوم
اما...
راه گریز نیست
میجویمت مدام
در کام ماسهها...
من در تو گم شدم
در لایههای درهم بیپاسخی هنوز
آواره در سؤال و جوابی که مبهم است
پابند یک نگاه...
در پیچ و تاب حلقۀ زنجیر سرنوشت...
در عمق آن شبی که نشستم کنار عشق...
در جسم دلشکستۀ دنیای بدسرشت...
من در تو گم شدم
در خاطرات تو...
بیگانهای چرا؟!
من میشناسمت
آری هنوز هم
در تار و پود من
پرز غریب بودنت آزار میدهد...
من با توام هنوز
با زخم کهنهای که به جانم نشاندهای
همراز و همصدا
آوارهام هنوز...
آوارهام هنوز...
1392/06/24
زیباست ازاون نوشته هایی بودکه دلم میخوادازبرش کنم
سلام فاظمه جان
در مقابل محبتی که بهم دارین نمیدونم چطور پاسخگو باشم که حق مطلب ادا بشه
من در خدمتتون هستم تو انجمن جدید
www.sheroadab.ir
مانا باشید
بسیار عالی بود گلم
مرحبا
سلام آرزو جان
حتما خدمت میرسم عزیزم
ممنونم که یادم میکنی
جات تو انجمن خالیه
خوشحال میشیم اونجا هم سر بزنی و شعرای قشنگتو بذاری بخونیم
ممنون
موفق باشی
ندا جون
عـــــــــــــــــــلی بود
خوندنش نفس رو تو سینه نگه میداشت
واقعا معرکه آفرین به این همه احساس
در پناه حق ....
سلام نورا جان
ممنونم عزیزم
شما با این همه محبتت منو شمرنده میکنی
نمیدونم چطور باید تشکر کنم
خوشحالم خوشتون اومد
مانا باشی عزیزم
درود...
سلام میثم جان
ممنونم که سر زدین
در پناه خدا
سلام ندا جان
چه احساس سرشاری
بذار فقط بگم قشنگه بود واقعا و زود برم دوباره بخونمش
سلام چکاد جان
ممنونم دوست عزیز از اینکههمیشه همراهیم میکنین
حضورتون برام ارزشمنده و نظرات پرمهرتون انرپی بخش برای ادامه ی راه
حضورتون مستدام
سلام نداجان
بلوغ رو در آثار نیماییتون به وضوح میشه دید.
بی تردید زیباترین اثر نیمایی که ازتون خوندم همینه و شاید ـ شایدی نزدیک به قطعیت ـ زیباترین شعری که ازتون خوندم...
اینجوری صحیح تره :
با این شعرتون بیشتر از همه ی اشعاری که تا به امروز ازتون خونده بودم ارتباط برقرار کردم.
وقتی که ساده درد دلت شعر می شود
یعنی که شاعری...
یعنی قلم غلام تو و تحت امر توست
شاعر شدی ندا...
...
درود
سلام نوید جان
این که شما که استاد سخن هستین تعریفی از نوشته ام کنین، برام مایه ی مباهاته اما فکر می کنم بداهه تون و خطاب شاعر برای من کمی زیاده
خوشحالم باهاش ارتباط برقرار کردین و ممنونم از اینکه تو این مدت آشنایی با شما، همیشه همراهم بودین و راهنمایی های ارزنده تون رو ازم دریغ نکردین
خدا شکر میکنم برای بودنتون
سربلند باشید برادر عزیزم
azizam mesle hamishe ziba gofti
سلام دوست عزیز
من اسمتون رو نمیدونم متأسفانه
ولی ممنونم از حضورتون
موفق باشید
بسیار زیبا بود
موفق باشید
سلام جناب رودگر عزیز
ممنونم از اینکه به کلب> مجازیم تشریف آوردین
حضورتون هم در انجمن و هم در اینجا برام باارزشه
ممنونم از نظر لطفتون
برقرار باشید
بالاخره اول شدم
سلام
من تورا به میهمانی پروانه ها خواهم برد
آنجایی که فرشتگان به پابوس سبز وجودت سجده می کنند
در حضور ابدیت و معنائیت
در کنار مهرورزی یکتای نادر
به شیواییی لحظه میلاد
من تورا به لحظه ای خواهم برد که کودکانه هایمان در آنجاست
در آن خانه که هنوز بوی زندگی و مهر و وفا را می دهد
در حیاطی که حوضی کوچک داشت
به دیدار پیره مردی که تنباکوی روی قلیان را پک می زد
به پیره زنی که از سحر تا شام در تلاش بود
به زندگی کودکانه که یکی پدر می شد و با دوچرخه آبی رنگ پی روزی می رفت و دیگری از خواهری که یکسال کوچکتر از خود بود و نقش دختر را بازی می کرد نگهداری می کرد.
خانه ما خیلی کوچک بود به اندازه یک گلیم ولی چقدر لطف داشت.
تمام این گسستگی ها و دوری ها واقعا بعد از داداش بود و با خداحافظی عزیز همه دلگرمی ها تمام شد.
چقدر دلم هوس بهشت داداش و عزیز رو کرده است.
سلام علی جان
خوشحالم بالاخره اولین کامنت این یکی رو شما نوشتی
باعث افتخاره پسردایی عزیز
قلمت صمیمی و ساده است
حس خاصی درونش موج میزنه
بغضم گرفت با خوندنش....
بعضی رفتن ها رو نمیشه باور کردن، رفتن عزیز علی الخصوص...
حتی به دهنم نمیچرخه بگم روحش شاد
چقدر دلتنگم .....
ممنون که اومدی و همراهیم کردی با این قلم زیبات
در پناه حق