...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

« شاعر بی صدا »

« شاعر بی صدا »



گفت : سکوت کن، بمان؛ حرف طناب دار توست


زنده به مرگ واژه ای، کار به اختیار توست



حال که حکم کرده ای فرصت اعتراض نیست


مجرمم و جزای من مایه ی افتخار توست



شاعر بی صدا شدم، وارث واژه ی سکوت


لاشه ی پاره پاره ام حاصل اقتدار توست



میوه ی اعتماد من دست خوش هوس نشد


ریشه ی شک در این میان روزه ی شبهه دار توست



سایه به سایه آمدم لنگ زنان کنار تو


علت ماندنم فقط شانه ی بردبار توست



رد شو از این گلایه ها شاه غزل سرای من


حرف نمی زنم بمان، کار به اختیار توست...




1392/11/25

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 9 تیر 1393 ساعت 21:55 http://ploton.blogsky.com

سلام نداجان وبلاگ خوشگلی داری من یکی ازمنتظران حضرت مهدی(ع)هستم برای سلامتی آقاامام زمان صلوات
وقت کردی به وبلاگ من هم سربزن متشکرم

سلام علی جان
ممنون از نظر لطفتون
با کمال میل
در پناه خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد