...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

« بغضی نشسته بیخ گلوگاه بودنم »


« بغضی نشسته بیخ گلوگاه بودنم »




بغضی نشسته بیخ گلوگاه بودنم


شاید بهانه ای ست برای سرودنم



یک حرف درمیان، به دلم طعنه می زنم


از آن که در نگاه تو یک دانه ارزنم



گاهی به پرتگاه شماتت رساندی ام


شرمنده از خودم شدم، از این که یک زنم



با ته نشین خاطره ها سر نمی کنم


هر بار وعده می دهی تا وقت خرمنم



با دست اگر که پس زدی با پا کشاندی ام


دیگر نگو که باعث و بانی فقط « منم »



حالا اگر که رفتنم قصد نهان توست


باشد به چشم، راهی هر کوی و برزنم...




1392/12/09


نظرات 5 + ارسال نظر
افتخاری چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 21:50

هرکسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این ست که رقاصه به باکو ببرد

رویا سه‌شنبه 26 فروردین 1393 ساعت 12:19 http://faryadekhamush2.blogfa.com

عزیزم

سجاد خزایی پنج‌شنبه 29 اسفند 1392 ساعت 21:36 http://darpendar.ir

درود بر شما

غزل های خوش آهنگتون همیشه برام خوشاینده.

احساستون سرشار.

نوروز فرخنده

mostafa یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 22:45

نغمه ی پرند ه ای افسونکر را میتوان شنید
بهار همیشه بهار است حتی اکر زیر خاکستر باشد

زارا چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت 11:13

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد