...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

《 آوار واژه ها 》


« آوار واژه ها » 



من از شکست آینه ها حرف می زنم 


از بغض در سکوت خدا حرف می زنم 



وقتی هوار می کشم " آوار واژه هاست "

 

از مرگ بیهوای صدا حرف می زنم 



در جشن گفته های به ظاهر شنیدنی 


از کفن و دفن عهد و وفا حرف می زنم 



یک آن اگر کنار کشیدم هوس نبود... 


از زخمه های جور و جفا حرف می زنم 



هر بار نقره داغ شدم در میانتان 


چون بر خلاف میل شما حرف می زنم 



گیرم که زورتان به هرس کردنم رسید 


من از جوانه های ریا حرف می زنم 



بیهوده پای لنگ زبان را بریده اید 


چون با نگاه غرق دعا حرف می زنم... 




1393/2/25