«رویِ گسلِ زلزله انگار نشستم»
روی گسلِ زلزله انگار نشستم
با لرزه و پسلرزه بهناچار گسستم
گفتم به خداییِ تو تردید ندارم
معلوم شد آخر که چه گوسالهپرستم
فریاد از این قومِ بشرگونهی شیطان
یک لحظه فروریختم، این عهد شکستم
لا حَولَ وَ لا قُوةَ اِلّا تو یگانه
سوگند که بر غیرِ تو امید نبستم
سلطانِ جهانی و خدایی بلدی، شُکر
در حیطهی گستردهی آغوشِ تو هستم
راضی به رضایِ تو شدم نیمهی این راه
اعجازِ تو نازل شد، از این حادثه جَستم
1400.03.30