...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

بازار سیاه فکرهایم داغ است



" بازار سیاه فکرهایم داغ است "




این درد که می‌کشم برایم خوب است

وقتی که مسیر زندگی مطلوب است


انگار که پتک در سرم می‌کوبند

این همهمه‌ها نتیجه‌ی سرکوب است


از فتنه‌ی ذهن دور خود می‌پیچم

مسموم شدن بهای این آشوب است


بازار سیاه فکرهایم داغ است

هرچند که جنس، جنس نامرغوب است


دربند خیال و فکر و اوهامم باز

شاید تب تند خوردن مشروب است


لعنت به هبوطی که به فکرم واداشت

این قصه به آدم از ازل منسوب است


جنگ است میان دیو و دلبر اما 

شیطان درون در انتها مغلوب است



1398.8.12


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد