« گل یا... »
دو مشتش رو به رویم بود
و چشمانم نگاه خیرهاش را جستوجو میکرد
که تصمیم نهایی
_ پاسخی در لایۀ ابهام _
با من بود
گره بر مشتها از پیش محکمتر...
و چین ابروان درهمش از پیش درهمتر...
و من در کندوکاوی سخت،
از او هم،
مصممتر...
به فکر روزهای رفته افتادم
و سی سالی که از عمرم.......
هدر میرفت
یا........
میرفت
درون آینه.....
این مشتها....
این دیدگان منتظر.....
تردید در پاسخ.....
طنین انعکاسم در شکست بیصدای شیشهای در لایۀ غلتان جیوه
وااااااااااااااااااااااااای
از آوای انسانگونۀ تندیس خاکآلود من
گویا رساتر بود
چو میخواند و صدا میکرد پی در پی
که:
گل یا پوچ؟!
گل؟؟
یا
پوچ؟؟؟
1392/01/26
سلام ندا جان
اطلاع نداشتم که وبلاگ تشکیل دادی
سعادت خوندن این شعر زیبات قبلا نصیبم شده و فقط برای عرض ادب اومدم.
منم یه وبلاگ دارم که اگه اشتباه نکنم,قبل از ورود به انجمن اون رو به راه انداختم ولی الان دلبسته انجمنم ,و انجمن به خونم تبدیل شده.
نمیدونم تصمیمت بر اینه که مستقل بشی یا بازم در انجمن هستی!
من تو وبلاگم لینکت کردم.
مانا باشی ندا جان!
درود سعید جان
ممنون از توجه و همراهی همیشگیت
انجمن خونه دوم من هم هست و هرگز از انجمن جدا نخواهم شد. تا وقتی برادر عزیزم نوید جان تو انجمن حضور دارن، من هم هستم.
ممنون که لینکم کردی من هم لینکت میکنم.
پایدار باشی
سلام
نمی دونم راه اندازی این وبلاگ رو باید به ندا نامدار تبریک بگم یا به اونایی که از این به بعد این فرصت رو دارن که اشعار زیبای این شاعر رو بخونن و ازش لذت ببرن ...
شاید خودم بیشتر از همه مستحق این تبریکم چون مطمئناً من از همه خوشحالترم که خلاصه خواهر عزیزم از پیله اش رد شد و به خدوش مجال پروانه شدن داد و به گلها فرصت تماشای پرواز رنگ و نقش و طراوت.
خوشحالم که می تونم پای یکی از زیباترین نیمایی هایی که تو عمرم خوندم کامنت بذارم و از شاعرش تشکر کنم.
برقرار باشی نداجان
سلام نوید جان
از روزی که وارد انجمن شدم شما صمیمانه نوشتههامو تو مسیر درست هدایت کردین.
ممنون از حسن تعریفتون اما همۀ این زیباییها نتیجۀ زحمات صبورانۀ شماست.
خوشحالم از اینکه اولین تبریک رو برادر عزیزم که به واقع استادم هم هستن بهم گفتن
ممنون از حضور گرمتون