« نفسی تا... »
نفسی برآمد از دل
که سوار حرف باد است
چمدان عمر ما را
بسان یک مسافر
که ز اولین تنفس
به راه سرنوشت است
به نشان سرگذشتش
به دست باد دادهاست
نفسی برآمد از دل
که کنون دگر نباشد
سفری دراز کردهاست
که انتهایش اکنون
به پناه مرگ باز است
نفسی برآمد از دل
سوار مرگ برخاست
غبار زندگی را به صفای مرگ آراست...
1381/08/23