...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

« امان از این انسان »

« امان از این انسان »



به آدمی‌زاده دل نباید بست


که خالصانه‌ترین حس ساده را حتی


به مرز خفتۀ آن سوی عشق خواهد برد



ز تخته سنگ خموشی


وفا اگر جویی


تو را به حکم یقین


پاسخی بخواهد بود


ولی بسی هیهات


از این ولی خداوندگار بر این خاک



امان از این انسان


که گر سپاری دل


به او به هر عنوان


به غیر پاره‌نفس‌های آن دل بی‌جان


نباشدت سهمی


دگر به هیچ عنوان



امان از این انسان


که سنگ هم حتی


بسی فراتر رفت


از او چنین آسان!


امان از این انسان...



1387/08/25

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد