...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

...آغازی دیگر

... در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود

« مناجاتی دیگر »

« مناجاتی دیگر »



بارالها


شرم از تو در درونم سر به غوغا می‌کشد


شرم از آن کرده‌های نابه‌جا


شرم از ناکرده‌هایی بس به‌جا



بارالها


فرصتم ده


تا که آن ناکرده‌ها، آن کرده‌ها


جبران کنم


در درون خویش هر دم


سر به خاک آرم تو را نجوا کنم



بارالها


نیک می‌دانم سریعی در حساب


لیک نیکوتر بدانم


راحمین، رحمان، رحیمی پیش از آن



بارالها


سوی درگاهت چنین زار آمدم


اخگری بر سینه


آهی از جگر


بغض در راه نفس


آری گنه‌کار آمدم



بارالها


قابل‌التوبی شنیدم


توبه‌ام را درپذیر


بنده‌ای گم‌کرده‌راهم


لطف کن دستم بگیر



13878/06/20



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد